۱۹۸۴

31 مرداد 1387


دو سه سال بود هر وقت می رفتم کتابفروشی، کتاب " ۱۹۸۴ جورج اورول" بدجور بهم چشمک می زد اما هیچ وقت فرصت نشد بخرمش مخصوصا که وقت برای خوندن رمان نداشتم و ترجیح می دادم کتابهای مربوط به رشته تحصیلی م را بخرم و بخونم! کماکان این جلب توجه ادامه داشت و هیچ وقت هم متوجه علت کششم نسبت به این کتاب نشدم؛ با توجه به اینکه من هیچ پسزمینه ی ذهنی نسبت به این کتاب و نویسنده اش نداشتم؛ تنها چیزی که می دونستم این بود که نویسنده اش همان نویسنده ی "قلعه ی حیوانات" ست. و باید اعتراف کنم که من کتاب قلعه ی حیوانات را هم نخونده بودم و همچنان نخوانده ام با عرض شرمنده گی!

خلاصه کشش عجیب و غریب طولانی ای بینمون جریان داشت تا اینکه چند روز مونده به عید امسال بالاخره تسلیم خواهش هاش شدم و چاپ دهم ش را خریدم! و تازه متوجه شدم چشمکهای این کتاب اصلا بی مورد نبوده! و خوندنش برای چندین و چند مرتبه! خالی از لطف نیست! مخصوصا اگه معادل شخصیت ها و رویدادها را در جامعه ی خودمون پیدا کنید.

به نظرم مشخصه ی اصلی یک اثر هنری هم همینه که در هر زمان و مکانی می شه مصداقش را پیدا کرد و همیشه هم برای مخاطبش قابل باور و درکه... و همچنان من از خوندن این کتاب متحیرم!

*******

(جولیا) به خلاف وینستون، به معنای نهفته در بطن تنزه طلبی جنسی "حزب" پی برده بود. مسئله صرفا این نبود که غریزه ی جنسی دنیایی خاص خود می آفریند که از حوزه ی اختیار "حزب" بیرون می رود و بنابراین، در صورت امکان، باید نابودش کرد. مسئله مهمتر این بود که محرومیت جنسی موجب برانگیختن شور و هیجانی می شود که، به دلیل امکان تبدیل آن به تب جنگ و رهبری پرستی، مطلوب می نماید.

به تعبیر جولیا: "به هنگام هماغوشی، نیرو مصرف می کنی. و پس از آن احساس خوشحالی می کنی و ککت برای هیچ چیز نمی گزد. آنها نمی توانند چنین چیزی را تحمل کنند. از تو می خواهند که در تمام احوال سرشار از نیرو باشی. تمام این قدم روها و هلهله ها و پرچم تکان دادن ها جز نیروی شهوی فروکوفته نیست. اگر در درون خوشحال باشی، چه دلیلی دارد که درباره ی "ناظر کبیر" و "برنامه ی سه ساله" و مراسم "دو دقیقه ای نفرت" و دیگر کوفت و زهرمارها دچار هیجان شوی؟"

وینستون با خود گفت که حرف جولیا عین حقیقت است. بین عفاف و همرنگی سیاسی، پیوندی مستقیم و نزدیک برقرار بود. چرا که نیاز به ترس و نفرت و خوش باوری دیوانه وار در اعضای "حزب"، جز با سرکوب کردن غریزه ای قدرتمند و به کار بردن آن به عنوان نیرویی محرک، چگونه می توانست استقرار یابد؟ سائقه ی جنسی برای "حزب" خطرناک بود و آن را به نفع خویش تغییر داده بود... (ص ۱۲۹)

*******

(اوبراین) : حزب فقط به خاطر خودش قدرت می جوید. ما به خیر و صلاح دیگران علاقه نداریم، تنها و تنها به قدرت علاقمندیم. نه ثروت یا تجمل یا طول عمر یا خوشبختی؛ فقط قدرت، قدرت محض. این که قدرت محض چیست، الان می فهمی. فرق ما با اولگاریشی های گذشته در اینست که می دانیم چه می کنیم. تمام اولگاریشی های دیگر، حتی آنها که شبیه ما بودند، ترسو و ریاکار بودند. نازی های آلمان و کمونیست های روسیه به لحاظ روش خیلی به ما نزدیک بودند، اما هیچگاه شهامت بازشناسی انگیزه هایشان را نداشتند. آنها وانمود کردند، یا حتی عقیده مند شدند، که قدرت را ناخواسته و برای زمانی محدود در دست گرفته اند و دم دست بهشتی خوابیده بود که در آن انسانها آزاد و برابر می شدند. ما اینگونه نیستیم. ما می دانیم که هیچکس قدرت را به قصد واگذاری آن به دست نمی گیرد. قدرت وسیله نیست، هدف است. آدمی دیکتاتوری را به منظور حراست از انقلاب برپا نمی کند، انقلاب می کند تا دیکتاتوری را برپا کند. هدف اعدام، اعدام است. هدف شکنجه، شکنجه است. هدف قدرت، قدرت است... (ص ۲۴۲)

نظرات 6 + ارسال نظر
حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 ساعت 02:33 ب.ظ http://www.oko.ir

موفق باشید و به توانایی های خود کم بها ندهید...

vahid پنج‌شنبه 31 مرداد 1387 ساعت 04:58 ب.ظ

سمیه و علی جمعه 1 شهریور 1387 ساعت 08:42 ق.ظ http://kolbeyema.blogsky.com/

خاله جونی سلام
چه جالب کتابو توصیف کرده بودین
مامانی کلی انگیزه پیدا کرد بخردش ولی اگه من بذارم بخونه عمرا
البته فعلا که سر کار گذاشتمشون
امروز هم نیومدم اصلا شاید تا ۵ روز دیگه هم نیام اینو خانوم دکتره گفت
ولی قول میدم تا به دنیا اومدم اول بگم اوو اوو خاله اوه
دوستون داریم

نوید جمعه 1 شهریور 1387 ساعت 03:46 ب.ظ http://bottles.blogsky.com

سلام، چقدر خوب که برگشتی. مطلب خوبی هم گذاشتی، در موردش چند نکته می گم.
۱. من هم قلعه ی حیوانات و هم ۱۹۸۴ رو خیلی وقت پیش خوندم و کلیات شون یادمه. یعنی حدود ۱۰ سال پیش. اینو گفتم که انتظار نظر دقیق نداشته باشی.
۲. هر دوتا ش توصیف یک نظام کمونیستیه که برای ترسوندن مردم امریکا و جهان از روند رو به رشد کمونیسم در یلوک غرب بود.
۳. جورج اورول خودش مسئول کمیته ی ضد کمونیست های مک کارتی بوده که جاسوسی می کرده و لیست خیلی از افراد کمونیست رو در آورده که باعث تبعید چارلی چاپلین از امریکا می شه (این قسمت رو مطمئن نیستم که تبعید به این دلیل بود یا نه)
۴. ترجمه ی صالح حسینی چندان جالب نیست و ایراداتی داره و بزرگ ترین ایرادش همین عبارت ناظر بزرگه که ترجمه ی big brother هست و اگه برادر بزرگ ترجمه می کرد مخصوصاً در حالتی که مردم اینو به صورت جمعی فریاد می زنن هم تو فارسی و هم انگلیسی تبدیل به بع بع می شه که یک جور استعاره از گوسفند می شه و گوسفند شخصیت پرداخت شده یی تو قلعه ی حیواناته که توصیه می کنم حتماً بخونی.
من قسمت آخرش که تو کافه نشسته رو هنوز مصور تو ذهن م دارم، کتاب جالبی بود کلاً.
5. موفق باشی.

نوید جمعه 1 شهریور 1387 ساعت 03:49 ب.ظ http://bottles.blogsky.com

یه نکته یادم رفت و اون م ارتباط این کتاب با نوشته ی جنگ قدرت و لذته. دقیقاْ همین مکانیزم رو همه ی اجتماعا پیاده می کنن بعضی ها با محدودیت بعضی ها با گفتمان زیاد.
راستی در مورد نوشته هام که می خوای بخونی خیلی خوشحال می شم واسه شون نظر بدی.

آذر شنبه 2 شهریور 1387 ساعت 05:32 ب.ظ http://azarjazayeri.blogfa.com

مغلوب شدن بعضی اوقات قشنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد